عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1402
بازدید : 77
نویسنده : مریم

 

استفاده از yet برای تاکید:

1. تاکید بر نظر یا دیدگاه:

  • yet به عنوان قید قبل از determinerها برای تاکید بر نظر یا دیدگاه گوینده استفاده می‌شود.
  • مثال: Yet another example of his nasty behaviors is staring at others.

2. ارائه توضیحات بیشتر:

  • yet برای اضافه کردن اطلاعات و توضیحات بیشتر به جمله استفاده می‌شود.
  • مثال: We have still the old ones, yet you bought some new.

3. جایگزینی but و yet:

  • در برخی موارد می‌توان از but و yet به جای هم استفاده کرد.
  • مثال: I hated those pills yet took them.

4. نشان دادن تداوم شرایط:

  • yet برای نشان دادن اینکه شرایطی هنوز ادامه دارد و به پایان نرسیده است استفاده می‌شود.
  • مثال: We have a lot more decisions to make yet.

نکات کلیدی:

  • yet قبل از determinerها و قیدهای دیگر می‌آید.
  • yet به معنی هنوز، تا به حال، با این حال و با وجود این است.
  • yet می‌تواند برای تاکید بر نظر یا دیدگاه گوینده استفاده شود.
  • yet می‌تواند برای ارائه توضیحات بیشتر به جمله استفاده شود.
  • yet می‌تواند به جای but استفاده شود.
  • yet می‌تواند برای نشان دادن تداوم شرایط استفاده شود.

برای دریافت اطلاعات بیشتر در رابطه با کلمه yet در زبان انگلیسی و کاربردها و گرامر مربوط به آن می توانید به مقاله کاربرد Yet در زبان انگلیسیکه توسط آکادمی زبان تات منتشر شده است سر بزنید.


تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1402
بازدید : 97
نویسنده : مریم

خلاصه اصطلاحات ساخته شده با or در انگلیسی:

1. Or no:

  • معنی: بیان بی‌اهمیت بودن وجود یا عدم وجود چیزی
  • مثال: I’m going to use it in my food, healthy or no. (من قصد دارم این را در غذایم استفاده کنم، چه سالم باشد چه نباشد.)

2. Or so:

  • معنی: تقریباً
  • مثال: I invited twenty friends or so for my birthday party. (من تقریباً بیست نفر از دوستانم را برای جشن تولدم دعوت کردم.)

3. Or at least:

  • معنی: حداقل
  • مثال: Call her right now or at least send a message to her. (همین الان با او تماس بگیر یا حداقل به او پیام بده.)

4. Or else:

  • معنی: هشدار یا ارائه گزینه دوم
  • مثال: You must submit the paper today or else you will lose your chance. (تو باید امروز مقاله را تحویل دهی در غیر این صورت فرصتت را از دست می‌دهی.)

5. Either….or:

  • معنی: تأکید بیشتر بر دو گزینه
  • مثال: You can either pick the red one or the blue one. (تو می‌توانی یا قرمز را انتخاب کنی یا آبی.)

نکات:

  • به تفاوت or و OR دقت کنید.
  • در صحبت‌های رسمی جمله را با or شروع نکنید.

مثال‌های بیشتر:

  • Do you want coffee or tea? (قهوه می‌خواهی یا چای؟)
  • You can come with me or stay here. (می‌توانی با من بیایی یا اینجا بمانی.)
  • I need to talk to you about something important, either today or tomorrow. (باید در مورد یه موضوع مهم باهات صحبت کنم، یا امروز یا فردا.)
  • He is either very smart or very lucky. (او یا خیلی باهوش است یا خیلی خوش شانس.)

 

برای دریافت اطلاعات بیشتر در رابطه با حرف or در زبان انگلیسی و کاربردها و گرامر مربوط به آن می توانید به مقاله کاربرد or در انگلیسی سربزنید.


تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1402
بازدید : 91
نویسنده : مریم

کاربردهای shall در جمله:

صحبت رسمی درباره آینده:

  • مثال: Mr. Williams shall have a speech about the US economy at 3:35. (آقای ویلیام در ساعت 3:35 یک سخنرانی راجع به اقتصاد ایالات متحده آمریکا خواهد داشت.)

 بیان نیازمندی‌ها یا الزامات:

  • مثال: Workers shall wear protective gloves at all times. (کارگران باید تمام مدت دستکش‌های محافظت کننده را بپوشند.)

 بیان ممنوعیت:

  • مثال: Smoking shall not be allowed in the courtroom. (سیگار کشیدن در محوطه دادگاه ممنوع است.)

 تبدیل جمله با let’s به tag question:

  • مثال: Let’s dance, shall we? (بیا برقصیم، باشه؟)

تهدید:

  • مثال: You shall stop cheating. (باید دست از تقلب کردن برداری.)

تأیید موضوعی:

  • مثال: I shall go to university next month. (ماه دیگر به دانشگاه می‌روم.)

وضع قانون:

  • مثال: Every student that is late shall buy ice cream for the others. (هر دانشجویی که دیر به کلاس می‌آید، باید برای بقیه بستنی بخرد.)

تأکید شدید:

  • مثال: +I won’t drive this car. -Yes, you shall. (من با این ماشین رانندگی نمی‌کنم. -می‌کنی!)

اجازه گرفتن:

  • مثال: Shall I eat this pizza? (اجازه هست این پیتزا را بخورم؟)

درخواست:

  • مثال: Shall I come to your party? (میشه منم به مهمانی‌ات بیام؟)

برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با shall و گرامر آن و همچنین کاربردهای آن می توانید به مقاله گرامر shall در انگليسی که توسط آکادمی زبان منتشر شده است مراجعه کنید.


تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1402
بازدید : 94
نویسنده : مریم

استقامت: endurance

معنی: توانایی تحمل رنج برای مدت طولانی

مثال: Running a marathon is a test of human endurance.

بالا بردن استقامت: build up stamina

معنی: بالا بردن توانایی برای میزان زیادی از تلاش در مدت زمان طولانی بدون خسته شدن

مثال: I’m hoping tennis will help me build up my stamina. (Cambridge IELTS 8)

ورزش هوازی: aerobic exercise

معنی: تمرینات بدنی پر انرژی

مثال: Aerobic exercise such as running, walking and swimming can improve cardiovascular health.

سوزاندن کالری: burn calories

معنی: سوزاندن چربی

مثال: Determining how many calories you can burn by playing certain sports is not an exact science.

رویداد ورزشی: sports event

معنی: رویدادی که مشخصه آن رقابت در رشته های مختلف ورزشی است

مثال: Major sports events can benefit the economy because of improvements to the local or regional infrastructure and the related job growth.

رقابت شدید: fierce competition

معنی: رقابت شدید، قوی یا خشونت آمیز به لحاظ فیزیکی

مثال: Car manufacturers are facing fierce international competition.

استعداد ورزشی: athletic talent / sports talent

معنی: استعداد طبیعی در انجام ورزش‌ها

مثال: Players with athletic talent learn easily and excel quickly.

رکوردشکنی: Record-breaking

معنی: پیشی گرفتن از هر رکوردی که قبلاً ثبت شده است

مثال: Aaron was a record-breaking athlete.

راهی برای تخلیه انرژی یک فرد: an outlet for one’s energy / a way to spend one’s energy

معنی: راهی برای استفاده مطلوب از انرژی اضافی

مثال: Doing exercises can offer a new outlet for our energy.

انرژی خود را تخلیه کردن: let off steam

معنی: با انجام فعالیت بدنی از شر انرژی اضافی خلاص شدن

مثال: Lessons last for a standardised 50 minutes and are always followed by a 10- minute break, which gives the pupils a chance to let off steam.

یکی از موضوعاتی که تمام متقاضیان آزمون آیلتس باید بر آن مسلط باشند، ورزش و اسپرت است. از آنجایی که یکی از مباحث بسیار پرتکرار در بخش اسپیکینگ آیلتس صحبت از علایق بوده، متقاضی می‌تواند با یادگیری لغات و اصطلاحات این حوزه، پاسخ کاملی را ارائه دهد همچنین ممکن است ممتحن مشخصا در رابطه با ورزش از متقاضی سوالاتی را بپرسد که دانستن لغات و اصطلاحات مربوط به اسپرت بتواند به او کمک کند که پاسخ مناسب و استانداردی را داشته باشد. برای آشنایی بیشتر با این اصطلاحات می توانید به مقاله  جملات و اصطلاحات انگليسي در مورد ورزش سر بزنید.


تاریخ : پنج شنبه 26 بهمن 1402
بازدید : 88
نویسنده : مریم

When به عنوان حرف ربط:

  • زمان همزمان:
    • مثال: داشتم تکلیفم را انجام می­دادم، همزمان هم­اتاقی­ام داشت با صدای بلند صحبت می­کرد.
    • example: I was doing my homework, while my roommate was talking loudly.
  • زمان متوالی:
    • مثال: بعد از اینکه تام رسید، من داشتم خانه را تمیز می­کردم.
    • example: After Tom arrived, I was cleaning the house.
  • شرایط:
    • مثال: هر موقع باران قطع شود، می­روم خرید.
    • example: Whenever it stops raining, I’ll go shopping.
    • مثال: وقتی مدارک را بگیرم، برایت ایمیل می­فرستم.
    • example: When I get the documents, I’ll send you an email.

When به عنوان حرف ربط وابسته­ساز:

  • تفاوت:
    • مثال: من هر روز مجبورم سخت کار کنم، هر چند دوست دارم خانه بمانم و استراحت کنم.
    •  example: I have to work hard every day, although I like to stay at home and rest.
    • مثال: من تلاش کردم به او کمک کنم، با این که خودم حال خوبی نداشتم.
    •  example: I tried to help her, even though I myself was not in a good mood.
  • تضاد:
    • مثال: من تصمیم گرفتم برگردم، در حالی که او تصمیم گرفت آن­جا بماند.
    • English example: I chose to get back, whereas she decided to stay there.
    • مثال: من تلاش کردم او را ببخشم، در حالی که او می­خواست همه چیز را به یاد داشته باشد.
    • example: I tried to forgive him, while he wanted to remember all things.
  • دلیل:
    • مثال: من به خانه آن­ها نمی­روم، به این دلیل که از آن­ها متنفرم.
    • example: I don’t go to their house, because I hate them.
    • مثال: من تصمیم گرفتم به او کمک کنم، به این دلیل که نمی­تواند اوضاع را مدیریت کند.
    • example: I decided to help her, since she is not able to handle the situation.

When به عنوان قید موصولی:

  • مثال: من تصمیم گرفتم لحظه­ای را که به من یک دروغ بزرگ گفتی فراموش کنم.
    • example: I decided to forget the moment when you told me a big lie.
    • توضیح: "را که" نشان دهنده قید موصولی "when" است.
  • مثال: سارا تلاش کرد به دوستش کمک کند که به یاد بیاورد زمانی را که فهمید پولش دزدیده شده است.
    • example: Sara tried to help her friend to remember when she found out her money was stolen.
    • توضیح: "که" نشان دهنده قید موصولی "when" است.

برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با کاربردهای when در زبان انگلیسی، گرامر آن و دریافت مثال های مختلف در این باره می توانید به مقاله  When در انگلیسی که توسط آکادمی تات منتشر شده است، سر بزنید .


تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1402
بازدید : 91
نویسنده : مریم

Get drunk: مست شدن

Get fired: اخراج شدن

Get frightened: ترسیدن

Get good /top/bad marks: نمرات خوب /بالا/بد گرفتن

Get home: رسیدن به خانه

Get hot: داغ شدن

Get around: گردش / سفر

Get away: در رفتن

Get cracking: شروع کردن

Get better: بهبودی سلامت

Get cold feet: تردید / توقف

Get dark: غروب / شب شدن

Get divorced: پایان دادن به ازدواج

مثال:

  • Get drunk: You can go to the party but don't get drunk!
  • Get fired: Not many people seem to get fired anymore.
  • Get frightened: I got frightened by the snake.
  • Get good /top/bad marks: Why do I get bad grades even though I study a lot?
  • Get home: I got home late.
  • Get hot: The temperature was getting hotter by the minute.
  • Get around: It's not easy to get around the city without a map.
  • Get away: The burglars got away before the police arrived.
  • Get cracking: You'd better get cracking or you'll never get your homework done.
  • Get better: I hear you've got the flu. I hope you'll get better soon.
  • Get cold feet: Tom wanted to enter the competition but at the last minute he got cold feet.
  • Get dark: The boy went home because it was getting too dark to play.
  • Get divorced: Tom and Amy announced their decision to get divorced.

 

فعل get از پرکاربردترین افعال در زبان انگلیسی است. برای دریافت کالوکیشن های بیشتر از فعل get در زبان انگلیسی می توانید به مقاله کاربرد و کالوکیشن های فعل get در انگلیسیکه توسط آکادمی تات منتشر شده است، سر بزنید.


تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1402
بازدید : 76
نویسنده : مریم

Take effect: اثر گذاشتن

Take for granted/taken for granted: بدیهی گرفتن

Take advantage of: بهره بردن

Take the time (to do): وقت گذاشتن برای انجام کاری

Take charge (of): عهده دار شدن

Take responsibility: مسئولیت را بر عهده گرفتن

Take time: زمان بردن

Take a lesson: درس گرفتن / یادگیری

Take a while: مدتی طول کشیدن

Take forever: زمان بسیار زیادی نیاز داشتن

Take back: پس گرفتن

مثال:

  • Take effect: Most medication takes effect after a certain amount of time.
  • Take for granted/taken for granted: In many western countries free speech rights are taken for granted.
  • Take advantage of: International students are advised to take advantage of the university’s language labs.
  • Take the time (to do): Students who take the time they need to learn the subject matter will successfully complete the program.
  • Take charge (of): Only those who take charge of their own education can hope to achieve success.
  • Take responsibility: Parents who do not teach their children to take responsibility for their actions are not preparing them for adulthood.
  • Take time: Business leaders understand that success takes time.
  • Take a lesson: I’m taking English lessons to help me prepare for IELTS.
  • Take a while: It’s going to take a while to finish this project.
  • Take forever: The project took us forever.
  • Take back: He took back his book from me.

 

یکی از پرکاربردترین افعال در زبان انگلیسی فعل take می باشد. برای مشاهده کالوکیشن های ساخته شده با این فعل می توانید به مقاله ترکیبات و کالوکیشن های فعل take در انگلیسی مراجعه کنید.


تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1402
بازدید : 66
نویسنده : مریم

peak season / high season:

  • معنی: دوره ای از سال که گردشگران زیادی از یک مکان دیدن می کنند.
  • مثال: Hotel room rates are normally higher during the peak season.

slack season / low season:

  • معنی: زمانی از سال که جایی شلوغ نیست.
  • مثال: Low-season travel tends to be much more fun because crowds are smaller and lines are shorter.

jet airliner / plane:

  • معنی: هواپیمای مسافربری که نیروی خود را از موتور جت می گیرد.
  • مثال: Jet airliners have negative impact on the environment because their engines emit noise and greenhouse gases.

jet lag:

  • معنی: احساس خستگی زیاد به دلیل سفر سریع به نقاطی از جهان با اختلاف زمانی.
  • مثال: Jet lag can be quite irritating.

commodity:

  • معنی: محصولی که می توان آن را معامله کرد.
  • مثال: Some people fear that tourism may turn cultural heritage into a collection of commodities.

commercialised:

  • معنی: درگیر خرید و فروش
  • مثال: It is a pity that these tourist destinations have become so commercialised.

مثال های بیشتر:

  • Package holiday: A holiday that includes flights, accommodation and transfers, often sold at a discounted price.
  • Tour operator: A company that organizes and sells holidays.
  • Travel agent: A person who sells holidays on behalf of tour operators.
  • Backpacker: A traveller who carries their belongings on their back in a backpack.
  • Gap year: A year taken between school and university, often spent travelling.
  • Ecotourism: Tourism that is designed to be environmentally friendly.
  • Sustainable tourism: Tourism that meets the needs of the present without compromising the ability of future generations to meet their own needs.

 

 در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با مسافرت در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. در مقاله آموزش مهم ترین اصطلاحات سفر به زبان انگلیسی شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به مسافرت که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید. 

 


تاریخ : چهار شنبه 25 بهمن 1402
بازدید : 77
نویسنده : مریم

اصطلاحات مربوط به طبیعت:

picturesque: خوش منظره/ دل انگیز / زیبا (معادل فارسی: آن قدر جذاب است که می توان آن را به یک عکس تبدیل کرد)

have green fingers: باغبان خوبی بودن/ مهارت داشتن در باغبانی (معادل فارسی: در حفظ سلامت گیاهان متبحر بودن)

crop yield: بازده محصول (معادل فارسی: محصولات کشاورزی)

natural resources: منابع طبیعی (معادل فارسی: چیزهایی مانند درختان، نفت و زغال سنگ که در طبیعت وجود دارند و مردم می‌توانند از آن‌ها استفاده کنند)

survival of the fittest: بقای اصلح (معادل فارسی: این اصل که حیوانات و گیاهان متناسب با شرایطی که در آن زندگی می کنند احتمال بیشتری برای زنده ماندن دارند)

crystal-clear: کاملاً شفاف/ مثل بلور (معادل فارسی: کاملاً شفاف و بسیار روشن)

murky: مبهم / تیره و تار (معادل فارسی: آنچه که تیره و تار است و به راحتی نمی توان آن را دید)

come into bloom: شکوفه دادن (معادل فارسی: گل در آوردن)

bear flowers: گل دادن (معادل فارسی: گل در آوردن)

bear fruit: میوه دادن/ به ثمر رسیدن (معادل فارسی: میوه درآوردن)

 

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با طبیعت در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. در مقاله لیست واژگان طبیعت در انگلیسی شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به طبیعت که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.


تاریخ : سه شنبه 3 بهمن 1402
بازدید : 114
نویسنده : مریم

 استفاده از حرف For در انگلیسی

 

حرف for در زبان انگلیسی هم یک حرف اضافه است و هم حرف ربط. اما بیشترین کاربرد آن استفاده به عنوان حرف اضافه است.

برای مثال:

I looked everywhere for it but I couldn’t find it.

همه جا را دنبالش گشتم اما نتوانستم پیدایش کم.

 

Good for you!

خوش به حالت!

 

در جملات بالا for به عنوان حرف اضافه یک فعل و یک صفت به کار رفته است.

 

نکتهبعد از یک فعل منفی می­توانیم هر دوی in و for را در یک معنا استفاده کنیم. این نکته در انگلیسی American خیلی استفاده می­شود.

برای مثال:

Mary hasn’t seen him in three months.

Mary hasn’t seen him for three months.

سه ماه است که مری او را ندیده است.

 

استفاده از عبارت what for:

 

در سوالات، و مخصوصاً در موقعیت­های غیررسمی، گاهی به جای why از what for استفاده می­کنیم.

برای مثال:

What are you doing that for?

چرا آن کار را انجام می­دهی؟

 

کاربردهای for در انگلیسی

 

1. for برای نشان دادن مدت زمان (duration):

for به همراه یک بازه زمانی برای نشان دادن مدت انجام کاری و یا برقرار بودن شرایطی استفاده می­ شود.

برای مثال:

I was with her for a couple of hours.

دو سه ساعتی با او بودم.

 

2. استفاده از for برای مبادله (exchange):

گاهی از for برای موقعیت­های مبادله یا همان exchange استفاده می­شود. موقعیت­ هایی مانند مبادله کالا با کالا یا کالا با پول و ….

برای مثال:

I received 200 Euros for two ponds of shrimps.

200 یورو برای دو پوند میگو دریافت کردم.

 

I’ll give you this book for your new headset.

من این کتاب را با هدست جدیدت عوض می­کنم.

 

3. for در معنای because:

for در این معنا را در متون ادبی و یا موقعیت­های خیلی رسمی استفاده می­کنیم.

برای مثال:

We did it for you could not stand on your own.

ما این کار را انجام دادیم چون تو نمی­توانستی مستقل باشی.

 

برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد the در زبان انگلیسی و همچنین گرامر و کاربردهای این کلمه می توانید به مقاله آموزش گرامر و کاربرد For در زبان انگلیسی  مراجعه کنید

 

منبع: tatschool.ir/education/for/


به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آموزش های زبانی مریم و آدرس maryam-training.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com